loading...
پنجره
admin بازدید : 493 جمعه 08 فروردین 1393 نظرات (0)
حادثه طوفانی عاشق عشق

با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام 
باز به دنبال پریشانی‌ام 

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست 
در پی ویران شدنی آنی‌ام 

 

آمده‌ام بلکه نگاهم کنی 
عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام 

دلخوش گرمای کسی نیستم 
آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام 

آمده‌ام با عطش سال‌ها 
تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام 

ماهی برگشته ز دریا شدم 
تا تو بگیری و بمیرانی‌ام 

خوب‌ترین حادثه می‌دانمت 
خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟ 

حرف بزن ابر مرا باز کن 
دیر زمانی است که بارانی‌ام 

حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست 
تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام 

ها به کجا میکشی‌ام خوب من؟ 
ها نکشانی به پشیمانی‌ام! 

محمدعلی بهمنی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • تبلیغات


    آمار سایت
  • کل مطالب : 522
  • کل نظرات : 141
  • افراد آنلاین : 13
  • تعداد اعضا : 387
  • آی پی امروز : 73
  • آی پی دیروز : 107
  • بازدید امروز : 106
  • باردید دیروز : 170
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 106
  • بازدید ماه : 106
  • بازدید سال : 56,625
  • بازدید کلی : 1,532,441